برچسب : نویسنده : aslemana بازدید : 21
برچسب : نویسنده : aslemana بازدید : 20
دربانی تصمیم میگیرد عینکش را تمیز کند. از قضا زنی زیبا به در نزدیک میشود. دربان با دستش عینک را تمیز کرده و با چشمش زن را میپاید تا در یک زمانبندی درست بتواند او را از نزدیک دید بزند. دربان هُل شده، عینک از دستش میافتد؛ زن تصمیمش عوض شده از راه دیگری میرود.
گرگان سلام...برچسب : نویسنده : aslemana بازدید : 27
برچسب : نویسنده : aslemana بازدید : 23
برچسب : نویسنده : aslemana بازدید : 21
some things happen back to back; like a light shows the way in darkness.
I think some of these lights blink in my way, now. So, if close your eyes, then you are a big idiot.
"open your eyes, say no to fears and doubts. go ahead and face with destiny", I say to myself from now until reach this goal.
برچسب : نویسنده : aslemana بازدید : 50
- خیلی مونده برسیم؟
- نمی دونم
- یعنی چی؟ اصلا معلومه داریم کجا میریم.
- [روی کیلومتر شمار را نشان می دهد] فعلا باید بریم پمپ بنزین.
- یعنی همین طوری راه افتادیم؟
- آره! [با لبخندی شیطانی] خیلی باحالم نه؟
گرگان سلام...برچسب : نویسنده : aslemana بازدید : 27
"And as the night tus into day will the sun illuminate your way, Or will your nightmares come home to stay", Herr Herr Herr
گرگان سلام...برچسب : نویسنده : aslemana بازدید : 12
برچسب : نویسنده : aslemana بازدید : 21
برچسب : نویسنده : aslemana بازدید : 16